سحر امامی: واقعاً نترسیدم، میدانستم ساختمان مورد اصابت قرار میگیرد تصورم این بود زیر آوار بمانم

ساعد نیوز: سحر امامی، مجری شجاع صدا وسیما در جریان تجاوز اسرائیل به ساختمان صدا و سیما بیشتر از پیش در دل مردم کشورش جا باز کرد.
سحر امامی گفت تنها چیزی که برایم ارزش دارد ارتباط صادقانه با مردم از قاب تلویزیون است.
گزارش سرویس هنر و رسانه ساعد نیوز، در دنیای پرهیاهوی خبر و رسانه، نامهایی هستند که فراتر از یک گزارشگر ساده، به نمادی از شجاعت، تعهد و حرفهایگری تبدیل میشوند. سحر امامی که سالها در خط مقدم خبر، به روایت حقایق پرداخته و رسالت اطلاعرسانی را به نحو احسن انجام داده است، امروز نامش بیش از پیش بر سر زبانها افتاده است.
سحر امامی، خبرنگاری است که سالها در بخشهای مختلف صدا و سیما فعالیت داشته و بهعنوان یک گزارشگر میدانی، در پوشش رویدادهای مهم داخلی و خارجی نقش مؤثری ایفا کرده است. او پیشتر در برنامه به خانه برمیگردیم حضور داشت و بعدها به گروه سیاسی شبکه خبر پیوست.
سحر امامی مجری تلویزیون و گوینده شبکه خبر متولد سال 1364 در تهران است. او فارغالتحصیل رشته مهندسی کشاورزی با گرایش صنایع غذایی است. او از سال 1387 وارد تلویزیون شد و کارش را از گروه اجتماعی شبکه تهران آغاز کرد.
سحر امامی، مجری و گوینده شبکه خبر : ما احتمال حمله را میدادیم. به همین دلیل هم تصمیم گرفته بودیم که بمانیم و حضور داشته باشیم. اما جملهبندیهایی که در آن لحظه بر زبان جاری شد، کاملاً بیبرنامه و خارج از پیشبینی بود. آن کلمات، بیهیچ تصمیم قبلی، از دل و باور ما بیرون آمدند. واقعیت این است که به حمله فکر کرده بودیم، همانطور که آقای جبلی هم اشاره کردند اما هیچگاه تصور نمیکردیم چنین حملهای دقیقاً در حین پخش زنده رخ دهد.
🔹واقعاً نترسیدم. شاید باورش سخت باشد، اما من تصمیمم را گرفته بودم. میدانستم که ساختمان ممکن است مورد اصابت قرار گیرد، ولی تصویری از لحظه دقیق حمله نداشتم. حتی نمیدانستم چند انفجار خواهد بود یا سقف چه زمانی فرو میریزد. وقتی صدای اول و بعد دوم را شنیدم، تصورم این بود که هر لحظه ممکن است این سقف بر سرم خراب شود و زیر آوار بمانم. اما نمیخواستم مردم، ترسی را از چهره یا صدای من دریافت کنند. نمیخواستم لحظهای از ترس یک ایرانی در قاب رسانه ملی مخابره شود.
🔹من مادر دو فرزندم. درست است که آنها قلب من هستند، همانطور که برای هر مادری فرزندانش عزیزند اما در آن لحظه، بهطور عجیبی، نه فقط به فرزندانم، نه فقط به همسر و پدر و مادرم فکر میکردم؛ بلکه انگار در صدم ثانیه، هزاران چهره از جلوی چشمانم گذشت و هر کدام از آنها دلیل دیگری برای محکمتر ماندن من شدند و البته این فقط با معجزه خداوند ممکن شد. آنچه رخ داد، انتخاب و لطف خداوند بود.
🔹درآن لحظه، من در حال قرائت بیانیه شورای عالی امنیت ملی بودم و برایم مهم بود که محتوا تغییر نکند. شاید دچار اضطراب بودم، شاید در درون ترس بود، اما تمام تلاشم این بود که با شجاعت آن را کنترل کنم. خبرنگاران، به لحاظ اجرا، مسئولیتهایی دارند. یکی از این مسئولیتها، این است که احساسات را در روایت خبر وارد نکنند. من نیز همین رویکرد را داشتم. اگر دقت کنید، بیانیه چند بند داشت و من در میانه بند دوم یا سوم بودم که حمله آغاز شد. اما با این حال، حتی در آن لحظه گفتم: «و غیره»، تا محتوا ناقص نماند و پیوستگی متن قطع نشود.
🔹من مجری ساده و بسیار معمولی در بخش خبر هستم. هیچ سمتی نداشته و ندارم. تنها چیزی که برایم ارزش دارد، ارتباط صمیمی و صادقانه با مردم از قاب تلویزیون است. این رابطه را همواره محترم دانسته و به آن افتخار کردهام.